نتایج جستجوی عبارت «فرج الله زارع فخرآباد مدرسه ابتدائی لای‌حنا عباس آباد مدرسه ابتدائی شهید دشتبانی مدرسه راهنمائی شهید مدرس نصیرآباد 18/3/1365 لشکر 88 زرهی زاهدان سومار 31/4/1367» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 65 -شعری از شهید فرهنگ زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد فرهنگ زردشت »
بر سنگ مزارم بنویسید آشفته‌دلی خفته در این خلوت خاموش آنجا بنویسید که او زاده غم بود آزاده ز غم‌های جهان، گشته فراموش بر سنگ مزارم بنویسید که او عاشق غم بود، سراپوش آنجا بنویسید که او محنت و غم بود حالا عزم ملکی مرده کفن‌پوش بر سنگ مزارم بنویسید آزاده دلی خفته در این خانه آغوش آنجا بنویسید غمش عزت دل بود حالا شده سری از این برج جهان پوش بر سنگ مزارم بنویسید افسرده سری خفته در این پهنه بی‌هوش آنجا بنویسید که دل عرش خدا بود زیرا که بنای دل...
شهدا سال 65 -از دست نوشته های شهید سعید مافی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد مافي »
اگر روزی بر کنار قبرم ای دوست و ای مادر! رسیدی، بر تن صد چاک و خونین من نظر کن و با این نظر بدان که جز خدا نخواستم. در جای دیگر، از فراق مولایش حسین(ع) می‌گوید: آنکس که همه جان بفدایش می‌نمایند آن حسین(ع) مظلوم کجاست؟ کجاست؟ ای حسین(ع) من! نورعین من، کجائی؟ کجائی؟ جانم به فدایت، ای آبروی اسلام و قرآن! کجایی؟ کجایی؟ کجایی؟ خطاب به مادر می‌گوید: مادر، زندگی‌ام برای توست، وجودم از توست، مادر نمی‌توانم با زبانم...
شهدا سال ۶۶ -از نوشته‌های شهید سید مهدی قاری نیا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد سيد مهدي قاري نيا »
بسمه‌تعالی لحظه‌ای فارغ از مشغلات، زندگی را غنیمت شمرده و در گوشه عزلت به فکر فرورفتم و ابر عمر را که طوفان زمان با سرعت می‌برد، نگریستم. عقربه ساعت با هر صدایش، گذران بهار عمر را هشدار می‌داد... ایام کودکی را به بازی و سرگرم کردن خود پرداخته‌ایم و بی‌خیال ازآنچه در بیرون می‌گذرد... و اکنون نیز در این برهه از زمان در خواب‌وخیال و آرزوهای دور و دراز که عمر کفاف آن ندهد، غرق‌شده و در آرزوها به...
شهدا سال 64 -نامه شهید غلامرضا کاتوزیان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا کاتوزيان »
چه زیباست لحظه‌ای که تفنگ از زمین کنده می‌شود و به سوی دشمن نشانه می‌رود. چه زیباست لحظه‌ای که دشمن را ذلیل و خوار به اسارت می‌گیریم. چه شیرین است هنگامی که در خون خود می‌غلطیم و با شهد شیرین شهادت سیراب می‌شویم. شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش می‌کشد. شهادت حد نهایی تکامل انسان است. خدایا! ما به سوی شهادت می‌رویم و به سوی تو پرواز می‌کنیم، ای خدا! ترا به خون شهیدان...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید شاه میرزا چوپانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
هنگامی‌که بادهای پاییزی برای جشن برگ‌ریزان، بر شاخسار درختان می‌وزیدند، در روستای خواجه جمالی از توابع آباده طشک، در میان خانواده‌ای مذهبی و کشاورز، کودکی نو رسیده متولد شد که بهار زندگی را با خود به همراه آورد. ۱۳۴۲/۷/۱ در جمع خانواده جای گرفت و نام او را شاه‌میرزا نهادند. مهربانی و همت در کار را از دوران کودکی سرلوحه زندگی خود قرار داده و به علت بازماندن از تحصیل، همیشه به‌عنوان بازویی توانمند در کنار پدر برای...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید محمد صغیر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید محمد صغیر »
برای دفاع از حق، با مرگ انس گرفته و راه نفوذ ترس را بر دلهایشان بسته بودند. محمد صغیر از قبیله ترس ستیزان بود که در بیستم آبانماه 1341 میان خانواده‌ای مذهبی و متدین در شهرستان نی‌ریز دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در کانون گرم خانواده سپری و در سال 1348 روانه دبستان بختگان شد. پس از طی دوره ابتدایی، مقطع راهنمایی را آغاز نمود، ولی عدم تکافوی بضاعت مالی خانواده بر ادامه تحصیل وی، ناگزیر...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید کریم پور زین العابدین
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد کريم پور زين العابدين »
با دلی عاشق و دو بال هجرت و شهادت، قلّه‌های انسانیت را پیمود و بر بام آسمانها و عرش الهی پا نهاد. او که در خانه‌ای پر از محبت اهل‌بیت(ع) و مملو از نور ایمان الهی بود در تاریخ 1/6/ 1343در شهر نی‌ریز، چشم‌های زیبای خود را به جهان هستی گشود. نام اورا به نام مقدس حضرت حق، کریم نامیدند. مادر با اشکهایی که برای مظلومیت حسین(ع) می‌ریخت،‌ چهره زیبای کریم را شست و شو می‌داد و با...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید عبدالرحمان قدرتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید عبدالرحمان قدرتی »
سال 1342 همزمان با تولد انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)، در شهر آباده طشک درخانواده‌ای مذهبی و متدین کودکی چشم به جهان گشود که اورا عبدالرحمان نامیدند. دوران کودکی را با آرامش در کنار پدر و مادر سپری کرد و برای کسب معرفت وارد دبستان هجرت گردید. با موفقیت دوران تحصیلات ابتدایی را گذارند و بعلت مشکلات خانوادگی از ادامه تحصیل بازماند. در امور دامداری و کشاورزی، کنار پدر قرار گرفت و از همان ایام نوجوانی مرد...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید مجید محمدزاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
         آمد به برم شمع شهادت در دست                                      در کلبه خاموش من آهسته نشست  او سوخت، فرو رفت و بماند                                        سردار منم که پیکرم اینجا هست بسوی خدا در حرکتیم، آی همه برادرانم، آی مادرم که چشمان خاکستریت در هنگام خداحافظی پر از اشک بود، آی خواهرم، بسوی عروج انسان، بسوی نور و بسوی کربلای حسینی در حرکتیم، آی برادران پاسدارم چه بگویم؟ ما می‌رویم تا زمین را از لوث  مزدوران وکفار پاک کنیم. فردا جسدم...
شهدا سال 61 -چند جمله از شهید مجید محمدزاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
1- پرچم سرخی! به نشانه تداوم مبارزه انقلاب اسلامیمان در سراسر جهان بر قبور شهیدانمان خواهیم افراشت. 2- ما وارث خط سرخ و خونینی هستیم که حسین(ع) خطاط این راه سرخ و خونین است. 3- رسالت پیام شهیدان بر دوش ماست، ای جوان زینب باش. 4- مسئولیت زن مسلمان، ارائه رسالت زینب بزرگست. 5- باید در شط خونین جنوب شنا کنیم تا به ساحل نجات رسیم.  ...